سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند ، براى وى پیاده شدند و پیشاپیش دویدند . فرمود : ] این چه کار بود که کردید ؟ [ گفتند : عادتى است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ مى‏شماریم . فرمود : ] به خدا که امیران شما از این کار سودى نبردند ، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج مى‏افکنید و در آخرتتان بدبخت مى‏گردید . و چه زیانبار است رنجى که کیفر در پى آن است ، و چه سودمند است آسایشى که با آن از آتش امان است . [نهج البلاغه]
مونا کتابدار ایران
 
خرمشهر

 

دیده ام، تن های بی سر را به خاک

سینه ها دیدم فراوان، چاک چاک

آسمان، در چشم یاران تنگ شد

مسجد و محراب از خون، رنگ شد

سنگ و خاک جاده با خون شسته ایم

زیر آوار، آشنایان جسته ایم

این همه بیداد، آخر بگذرد

زخم تیر و تیغ و خنجر بگذرد

شهر من! ای شهر پر آوای درد

ای نشان پایداری در نبرد!

زیر هر گامی شقایق کاشتیم

تا که این پرچم فرا افراشتیم

قلب تاریخ زمینی شهر من!

غرقه در خون این چنینی شهر من!


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط موناکتابدار ایرانی 90/3/3:: 5:42 عصر     |     () نظر